ضمیر ناخودآگاه (نیروی ناشناخته درون)

نوک زبانم است و الان می‌گویم! فلان میوه را دوست دارم، اما نمی‌دانم چرا؟ نسبت به او احساس خوبی دارم اما دلیل آن را نمی‌دانم این مکان به نظرم آشنا می‌آید و جملاتی نظیر این شاید اشاره ای به ان ال پی یا ضمیر ناخودآگاه (نیروی ناشناخته درون) ما باشد. کلماتی که به‌طور متوسط بیش از صدبار آنها را در طول روز به کار می‌بریم! نیرویی که بیشتر شبیه یک سیل ویرانگر است. آری یک سیل، اگر نیروی آن را نشناسیم یا دست کم بگیریم، و راه برخورد و مواجهه با آن را ندانیم، آنگاه می‌غرد و در هم می‌کوبد و ویران می‌کند و همانند یک سیل تمام بنیان‌های استعداد و آموزش و امکانات ما را از میان برمی‌دارد.

اما رحمت و برکت و نعمت است اگر آگاهانه سدی بسازیم و این نیروی بیکران را در پشت آن ذخیره کنیم. آن‌گاه از قدمت آن چرخ‌های اقتصاد خواهد چرخید و بوی خوش مراتع و چمن‌زارهای آبیاری شده با آن عقل و هوش هر بیننده‌ای را مفتون خود خواهد کرد. آری واقعاً یک چاقوی دو لبه که جان‌هایی را می‌ستاند در دست یک قاتل، و امید به زندگی را به جان‌هایی باز می‌گرداند. دست یک جراح در بسیاری از کتاب‌ها و نگاه‌ها مغز را به طور عمودی برش داده و به دو نیمکرة چپ و راست که هر کدام مرکز فرماندهی برخی اعمال و احساسات ما می‌باشد تقسیم می‌کند؛ اما اگر همین مغز را به صورت افقی برش دهیم دو نیمکرة بالا و پایین خواهیم داشت. نیمکرة بالا مسئول انجام کارهای ارادی مثل راه‌رفتن، غذا خوردن و رانندگی کردن و ... می‌باشد؛ یعنی کارهایی که تصمیم می‌گیریم اراده کنیم و انجام می‌دهیم و به این قسمت ضمیر خودآگاه یا هشیار گفته می‌شود.
نیمکره پائین مسئول انجام کارهای غیرارادی مثل ضربان قلب، هضم غذا، کار کلیه و کبد و ... است در واقع فرمان انجام اعمال غیرارادی از نیمة پایین مغز که آن را ضمیر ناخودآگاه یا ناهشیار می‌نامیم صادر می‌شود؛ البته بسیاری از اعمال و رفتار ما که جنبه خودآگاهانه داشته و خیال می‌کنیم که با ارادة خود مشغول انجام آنها هستیم در واقع دلایل و ریشه‌های بسیار بسیار پیچیده‌ای در ناخودآگاه ذهن ما دارد که به سادگی قابل مشاهده نیستند. تا جایی که طبق نظر فروید 97 درصد از رفتارها و شخصیت ظاهری ما ریشه در ناخودآگاه درونمان داشته و فقط 3 درصد از جلوه‌های شخصیتی ما آگاهانه است.

اینکه این نظریه چقدر درست و قابل اعتماد است بحثی است مفصل و ارقام و اعداد آن جای تأمل دارد؛ اما اینکه شما هم به سر کمد خود رفته و ملاحظه کنید تمام لباس‌هایتان ندانسته از یک الگوی واحد یا رنگ مشابه پیروی می‌کند و یا چرا در بین همه میوه‌ها به بعضی گرایش‌ خاص و بدون دلیل دارید تصدیق اصل این ماجراست.